کد مطلب:210782 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146

سفر شام
یك سفر تاریخی به شام پایتخت بنی امیه در خدمت پدر كرد و در این سفر صیت علم و كمالات این دو وارث علوم انبیاء و اولیاء اقطار را فراگرفت علماء مسیحی و یهود و ملل دیگر دانستند كه اسلام را جز سلاطین جبار بنی امیه حامی و حافظی هست كه باید معنویت را در نزد آنان جست.

پدر بزرگوارش دست به كار نشر علوم گوناگون زد و این بزرگوار دنباله آن امر خطیر را گرفت و تكمیل فرمود تمام بزرگان درجه اول از علما - فقها - محدثین - صنعتگران طبیعیون - عرفا و زهاد و متصوفه - مفسرین - متكلمین - علماء ادب و سیر و غیر آن به تقدم و استادی آن حضرت اذعان و افتخار دارند - آری كسانی چون ابوحنیفه كه در خانه آن بزرگوار عمری را گذرانیده بود و جابر بن حیان و صدها مردمانی دیگر به شاگردی آن امام همام در عالم می بالیدند - بزرگ ترین تاریخ نگار سنی و محقق - ابن خلكان كه شاید قریب به سی سال روی تصحیح كتاب بی نظیرش وفیات الاعیان زحمت كشیده درباره آن بزرگوار و كرامات و كتب و علوم آن حضرت مطالبی ذكر كرده كه اجماعی همه مسلمین بوده و در اینجا بعضی قسمت های آن ترجمه می شود - پس از بیان نسب شریفش تا به علی بن ابیطالب گوید وی یكی از امامان دوازده گانه است بر طبق مذهب امامیه آن بزرگوار از سادات بزرگ اهل بیت پیغمبر به شمار است برای صدق و راستیش در گفتارهای خود ملقب به صادق شد.

فضیلت و فضل او مشهورتر از این است كه محتاج به ذكر باشد.

در صنعت كیمیا و علوم دیگر تعلیماتی دارد یكی از تلامیذ وی ابوموسی جابر بن حیان است كه كتابی را در هزار ورق جمع آوری كرده و آن كتاب متضمن پانصد رساله از رسایل علمی حضرت امام جعفر صادق است جز این رسایل فقه اربعمائه و رسائل و كتب بسیار و احادیث بی شمار از آن حضرت به یادگار مانده چون اهل دنیا از بنی العباس و امویان را به كار سلطنت مشغول دید مجالی یافت و همت به نشر معارف اسلامی گماشت و اقصای تركستان



[ صفحه 269]



تا آخر خاك آفریقا مردمان هر كشور و ناحیه و شهر را به وسیله تلامیذ و شاگردان عالم خود به حقایق آشنا فرمود - فقه را مدون - تفسیر و احادیث و رجال و عرفان را در شرق و غرب انتشار داد - در عالم اسلام به لقب صادق مشهور شد گر چه این لقب را اجداد بزرگوارش به او داده بودند ولی در میان عامه خلق به واسطه منصور دومین مقتدر عباسی این لقب شهرت عجیبی یافت زیرا كه منصور در ایام گرفتاری و مذلت در آخر دوران سلطنت بنی امیه از این امام بشارت سلطنت را شنوده بود و تمام افراد بنی هاشم مانند منصور و دیگر خلایق معتقد بودند كه امام جعفر صادق علیه السلام را از امیرالمؤمنین علی علیه السلام كتاب جفر و جامع كبیر به ارث رسیده و به این جهت بر وقایع آینده و اخبار غیب مطلع است - هنگام سختی بنی هاشم در رصافه هفتاد نفر از سرانشان جمع شدند اعم از بنی الحسن و بنی الحسین و بنی العباس و تصمیم گرفتند كه پسرزاده امام حسن را به خلافت انتخاب كنند و بروند در شهرهای خراسان و دیگر بلاد مردم را به یاری آل محمد بخوانند و دعوت كنند - چون مقدمات را در آن جلسه فراهم كردند - گفتند این كار جز با شركت حضرت امام جعفر بن محمد (ع) راست و درست نگردد - امام را دعوت كردند و مطلب را معروض داشتند حضرت به اولاد امام حسن فرمود عموزادگان من، كار خلافت بر شما راست نیاید و هنوز نوبت شما بنی فاطمه نرسیده - طالبان خلافت از حضرتش رنجیدند بلكه در نهان نسبت حسد به آن بزرگوار دادند حضرت به طور اعتراض از جلسه برخاست و فرمود ان كان و لابد كار شدنی است و این امر (خلافت) به صاحب قبای زرد خواهد رسید - منصور عباسی قبائی زرد و وصله دار دربر داشت و از اكثر حضار در ظاهر از هر حیث عقب تر بود (در آن جلسه از بنی هاشم هفتاد نفر حضور داشتند كه راوی گوید هر یك از آنان شایسته خلافت و سلطنت بود).

خود منصور گوید چنان به صدق امام یقین داشتم كه در امر سلطنت خود تردید نكردم باز برای اطمینان خاطر با امام از آن محوطه بیرون آمدم و ركاب استرش را گرفتم و پیاده در ركابش روان شدم و استفسار نمودم كه این فرمایش كه فرمودید آیا حتمی است؟ اطمینانم داد و مرخصم فرمود.

منصور می گوید به حق خداوند چنان اعتماد به صدق او داشتم كه تا برگشت به آن جلسه در خیال حكام هر مملكت و شهر را تعیین كردم.

طولی نكشید كه آثار طلوع اقبال عباسیان و غروب ستاره دولت امویان ظاهر شد و



[ صفحه 270]



وجود آن حضرت مستقیما یكی از عوامل كمك به عباسیان نیز بود زیرا كه پس از ازدیاد طرفداران آل محمد صلی الله علیه و آله در خاك خراسان و نواحی كرمان و ری بعض سران مؤثر نهضت كنندگان نخست نامه به آن بزرگوار نگاشتند كه اگر خلافت را قبول می فرماید صریحا مرقوم نماید تا برایش بیعت بگیرند.

حضرت به طور صراحت لهجه جدا خلافت را رد فرمود و فرزندزاده امام حسن علیه السلام هم بنا به توصیه آن حضرت موضوع را رد كرد - این بود كه دعات خراسان روی به بنی عباس نمودند و همین ابا و امتناع امام موجب قوه كار عباسیان گردید - گرچه منصور قدردانی از آن حضرت نكرد و در نهانی پس از استقرار خلافت بر او - از نفوذ معنوی آن حضرت هراسناك شد و موجب مسافرت آن بزرگوار در سن پیری به عراق گردید و چنانكه امام خبر داده بود موجبات قتل سادات حسنی را نیز فراهم كرد.

سفر عراق حضرت صادق علیه السلام از سفرهای تاریخی است - امام همام مانند جد بزرگوارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام از حجاز به خاك ایران و عراق (از راه نجف) تشریف فرما شد - در شهرها علما و اهل علم به استقبالش شتافتند همه جا قلم ها و صحیفه ها آماده بود و تعلیمات آن مخزن علوم الهی را می نگاشتند هنگامی كه به منصور حالش را گزارش دادند در برابر صفات آن ولی خدا خاضع شده و چون به مجلس منصور درآمد خلیفه بدان سطوت كه تقریبا ثلث ممالك گیتی را در قبضه اقتدار داشت در برابرش با آنكه قصد قتل او داشت كوچك و خاشع شد عرض كرد ای جعفر بن محمد اینك مانند پیغمبران شده ای - سپس از تخت به زیر آمد و مشك و عطر به دست خود نیاز سر و محاسن و لباس آن حضرت كرد.

مكرر منصور عباسی می گفت هر كه می خواهد به سیمای پیغمبران خدا بنگرد به امام جعفر صادق علیه السلام نگاه كند - بعضی عرفا و زهاد درجه ی اول اسلام می گفتند هر كه می خواهد بزرگ ترین آیت توحید خدا را تماشا كند شب در حال عبادت و نماز بر سیمای جعفر بن محمد بنگرد كه با لباس سفید چون ملائكه ابرار با خدای خود راز و نیاز می كند.

بعضی از علمای دانشمند مادی آن عصر می گفتند ما بر همه علما فایق آمدیم جز بر جعفر بن محمد كه چون با ما راجع به توحید صحبت می كرد چنان می نمود كه گویا خدا مابین ما و او تجلی كرده است.

آن حضرت لباس بس ساده می پوشید و در نظافت مثل علی علیه السلام بود هر مرد عظیم القدری



[ صفحه 271]



در برابرش كوچك می شد حتی وقتی یكی از اركان دولت بنی العباس (یا ابومسلم خراسانی بود و یا ابوسلمه خلال معروف به وزیر آل محمد یا یكی از همین ردیف) در مدینه به قصد شرفیابی به خانه ی حضرت آمد حضرت در باغچه به كار فلاحت اشتغال داشت و پیراهن كرباسی سفیدی دربر داشت دستور فرمود كه آن مرد بزرگ به خانه وی آید - برایش در محلی كه مشرف بر باغچه بود فرشی نظیف و كم بها گستردند آن مرد نشست امام هم به همان حالی كه آستین های خود را بالا زده بود آمد و نشست وی در برابر آن بزرگوار دست و پای خود را گم كرد و هیمنه و عظمت آن حضرت او را فراگرفت چنانكه از فرط خضوع پا به پا می شد یك وقتی سینه اش تنگی كرد گفت ای مولای من پادشاهان و بزرگان بسیار دیده ام هیچ گاه در برابر هیچ سلطان و بزرگی چنین كوچك نشده خود را نباخته ام این چه تكبری است كه در تو می بینم - امام گفت من تكبری ندارم عرض كرد پس این چیست كه در وجود تو است فرمود اگر كسی تقوی داشته باشد كبریاء الهی در او خواهد بود.

هیچ كس از ائمه و رجال اولیه اسلام در نزد فرق مختلف مسلمین به اندازه او مقبولیت عامه ندارد اگر آن همه علوم مخفی و جلی و آن اندازه علما از حوزه درس آن بزرگوار بیرون نیامده بودند و فقط آثار آن حضرت منحصر به كلمات او بود برای راهنمائی بشر كافی می بود.

شماره و عدد علماء عصر عباسی از تلامیذ آن حضرت را در علوم مختلفه بعضی محققین تا چهار هزار تن نگاشته اند كه ترجمه و شرح حالات و مؤلفات اكثر آنان معروف است.

از آن حضرت اشعاری بس فصیح و نادر و سراپا حكمت نیز باقی مانده است.